وجـــودت بــــســـه

ادبی.علمی.فرهنگی

وجـــودت بــــســـه

ادبی.علمی.فرهنگی

عیدفطر

 

 

 عیدسعیدفطر   

 

برتمام مسلمانان جهان مبارک باد  

 

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو 

یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو  

 

آیا چیزی قابل درو در این رمضان کاشته ایم؟ 

حرف من

 

همیشه آنچه راکه دردرون می پرورانم  

 

به من می گویی ولی زود ازآنچه گفته ای  

 

روی می گردانی  

 

رنجاندن !!! 

  

یاراندن؟ 

 

نه می رنجم. 

 

نه می گریزم. 

 

پس همیشه ثابت قدم باش تا محکم قدم برداری

شفاخواهانتم

بیمار عشق توست پرستوی این دلم  

از این مریض خسته عیادت نمیکنی ؟

زهر شیرین

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوش‌تر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.

تو زهری، زهر گرم سینه‌سوزی،
تو شیرینی، که شور هستی از توست.
شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.

بسی گفتند: – «دل از عشق برگیر!
که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!

چه غم دارم که این زهر تب‌آلود،
تنم را در جدایی می‌گدازد
از آن شادم که در هنگامه‌ی درد،
غمی شیرین دلم را می‌نوازد.

اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانی‌ست.
وگر عمرم به ناکامی سرآید؛
تو را دارم که مرگم زندگانی‌ست.

فریدون مشیری

خیلی

بزانم گه ر  له قه برا  بوئ ده مئ تئغت له خاکم دئ 

هه تا ده مرم له دونیا زه خمئ خوئنینم ده وا ناکه م